6.5ماهگی و واکسن و عشق بازی شدن
حسام نفس مامان پسر خیلی زرنگی شدی هم میخزی و هم دلت میخواد 4دست و پا بری و هر جا میرم دنبالم میایی شیطون عاشق اینی برم اشپز خونه و تو دنبالم بیایی نصف نیمه رو میخزی بعد میشینی و دوباره میخزی ..مارو نگاه میکنی عاشق بابا سجاد هستی تا از سرکار میاد چنان ذوق میکنی و میخندی و میخواهی بری بغلش که نگو...
12/22رفتم واکسن 6 ماهگیت رو زدم مامان ..واااااای که چقد اذیت کردی تا سه روز قطره بهت می دادم 3شب همش بیدار بودم اگرم میخوابیدم نصف و نیمه و بین خواب و بیداری بودم و مرتب تبت رو چک میکردم..... حسام جان کلی با اومدنت به زندگیمون عشق اوردی من و بابایی برای تو زنده ایم به عشق تو... امیدوارم همیشه کنار هم زندگی خوبی داشته باشیم مامان جان...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی