مهرادمهراد، تا این لحظه: 4 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره
حسامحسام، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات

درد و دل مادرانه

1399/2/3 14:00
نویسنده : مامان مهتاب
329 بازدید
اشتراک گذاری
حسام جانم این درد و دل زمانی نوشتم که سه ماه دوم بارداری بودم و داشتم از پوشک میگرفتمت خیلی روزای سختی گذروندم حالا بگذریم

پسرم روزی از راه میرسد که برای اخرین بار از سینه ی من شیر میخوری ،روزی که برای اخرین بار پوشکت رو عوض میکنم،دبرای اخرین بار کتاب میخونم ،روزی که برای اخرین بار قبل از خوابت بغلت میکنم و به خودم فشارت میدم ،روزی از راه میرسه که برای اخرین بار حمومت میکنم ولباست رو میپوشم،روزی که سرت رو توی اغوشم میفشارم وبا لبهام موهات رو حس میکنم و مشامم لبریز از عطر بی همتای تنت میشه . روزی از راه میرسه که برای اخرین بار برای ایستادنت پای منو میگیری و بلند میشی، روزی برای اخرین بار این من هستم که بهت غذا میدم ،روزی که من بغلت میکنم میخوابونمت.

یه روز میرسه که مستقل میشی ،که روی پای خودت می ایستی که تنها سفر میری و تجربه میکنی ،که از این خونه میری و گه گداری یه سر می زنی، که درس میخونی و دانشگاه میری. ازدواج میکنی ، بچه دار میشی و... ولی تا اون روزا هنوز نرسیدن تا الان که هنوز کوچولوی من هستی ،دلم میخواد لحظه لحظه ی این روزا رو نفس بکشم . دلم میخواد تا میتونم لحظات شیرین کودکانه ات را به خاطر بسپارم و این روزای زیبا رو زندگی کنم . دلم میخواد بلند داد بزنم دوستت دارم و عاشق حس زیبای مادر بودنم هستم .
پسندها (9)

نظرات (6)

❤️Maman juni❤️Maman juni
3 اردیبهشت 99 18:37
انشالله اون روزام میرسه🌺
mohammad
4 اردیبهشت 99 0:26
🤩
𝙃𝙖𝙧𝙪ഒ𝙃𝙖𝙧𝙪ഒ
6 اردیبهشت 99 0:24
خاله جان خوشحال میشم دنبالم کنید😍
طاهرهطاهره
15 خرداد 99 2:45
خ متن قشنگی بود
مامان مهتاب
پاسخ
مرسی گلم
🖤☠️𝑵𝒂𝒔𝒓𝒊𝒏🖤☠️𝑵𝒂𝒔𝒓𝒊𝒏
10 تیر 99 11:32
خيلي قشنگ بود ولي به نظرم غمگين😢 شما با افتخار فالو شدين لطفا وب منو هم فالو كنين
مامان مهتاب
پاسخ
چشم

21 شهریور 99 12:06
 شما با افتخار دنبال شدين لطفا وب منو هم دنبال كنين
مامان مهتاب
پاسخ
چشم حتما
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خاطرات می باشد